بخشی از خاطرات حاج سیاح محلاتی

ساخت وبلاگ

درمسیر شیراز به اصفهان به ده سورمک رسیدیم. شب را در کاروانسرا بودم. مردم به دیدنم آمدند. وقتی شنیدند که سیاح هستم و دنیا را گردش کرده ام، با جمعیت می آمدند و از شهر زنان و جماعت سگساران و آدمهای یک چشم و دوال پا و غول بیابان و دیو سؤالات می کردند و احوالات آدم آبی می پرسیدند. اما من که چندین سال بود این حرفها از گوشم افتاده بود سر به یر انداخته نمی دانستم چه جواب بگویم. بعضی آمده دعا می خواستند از چله بندی و زبان بند و دعای محبت و عداوت و باطل السحر و چهل یاسین و از این قبیل امور. من عذر خواستم تا هنگام خواب. ایشان رفته من آسوده افتادم لکن چه آسودگی. دلم به حال این مردم بی صاحب آتش گرفت. سبحان الله. سلاطین مستبد و ملاهای طماع برای رواج بازار خودشان یک مشت بندگان خدا را از بی تربیتی و جهالت به چه نوع گرفتار کرده و خود بر خر مراد سوار شده اند. مردم عالم در چه کارند و ایران چه خر بازار است. اعتقاد این بیچارگان به این خرافات هزاران درجه از کشتی بخار و الکتریک و تلفون و ترقیات بیشتر و آخوندها دوال پا و شهر زنان و سگساران و حکایات غولان را به نظر ایشان موافق شرع داده، اما وجود امریکا و کشف اقطاب دنیا را مثل الکتریک منافی دین نامیده اند.( خاطرات حاج سیاح محلاتی، ص30)

نقش ابن علقمی وسقوط بغداد...
ما را در سایت نقش ابن علقمی وسقوط بغداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahroozeiran بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1401 ساعت: 18:52